شعر

ساخت وبلاگ
تو شکاری نام من دنیا بوداخرش انچه بخواهی کم بودپس چریدی چون بزان بی حوصلهباغ دنیا را چریدی از بنهانچنان سر گرم خوردن با لبانمرگ را هرگز ندیدی با کمانیک دمی دیدم که تیرش شد رهاکرد اوار نیم من پر ادعاای عزیز مرگ است طفیل زندگیمرگ باب زندگی در زندگیزندگی خوابیست در این زندگیمرگ بیداریست و بالندگی + نوشته شده در  پنجشنبه بیستم اردیبهشت ۱۴۰۳ساعت 3:5&nbsp توسط علیرضا چهره افروز  |  شعر...
ما را در سایت شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6rozehazarf بازدید : 7 تاريخ : سه شنبه 25 ارديبهشت 1403 ساعت: 0:22

روزی ز تنگی و غم ؛جامی ز می چشیدمدیدم پیاله هم گفت ؛این دردها شنیدمگفتا به من که مستی؛بنشین تا که هستیبر میوه های غفلت دستی مزن که چیدمگوشت بده چه گویم گر امد او بسویتگفتم بگو به مستی یک یک همه خریدماینجا سرای غمهاست ؛خونابه ستمهاستبنشین تا بگویم ان لحظه ها که دیدممستی دگر ندارد ان راستی دیروزعاشق بشو ولیکن هرگز نگو رسیدم + نوشته شده در  پنجشنبه بیستم اردیبهشت ۱۴۰۳ساعت 3:13&nbsp توسط علیرضا چهره افروز  |  شعر...
ما را در سایت شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6rozehazarf بازدید : 8 تاريخ : سه شنبه 25 ارديبهشت 1403 ساعت: 0:22

یا رب بنگر که پای افتاده به دام

هیچی در اینجا نمیدادست کام

من لحظه به لحظه دیده ام کرده خویش

اهسته به اهسته شدم پخته ز خام

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیستم اردیبهشت ۱۴۰۳ساعت 3:20&nbsp توسط علیرضا چهره افروز  | 

شعر...
ما را در سایت شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6rozehazarf بازدید : 7 تاريخ : سه شنبه 25 ارديبهشت 1403 ساعت: 0:22

کرکسان می ایند ، تا ربایند گوهر گوهر خونین راان که با هستی خویش کرده ایم مونس تنهایی خویشکرکسان بی رحمندترسم اخرخرمن نور امیدم همه اتش بزنندو چنان صاعقه بر این جنگلبزنند و بخورنند و ببرند + نوشته شده در  یکشنبه نهم اردیبهشت ۱۴۰۳ساعت 0:10&nbsp توسط علیرضا چهره افروز  |  شعر...
ما را در سایت شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6rozehazarf بازدید : 11 تاريخ : پنجشنبه 13 ارديبهشت 1403 ساعت: 17:25

یادم بیامد ان شب در انتظار یارمبر سجده نیازش افتادم عاشقانهچون خانه دل من لبریز شد ز مهمانغافل شدم ز چشمش ترک کرد اشیانهاما مبارکم باد بعد از هزار فریادگویی شنید و لبیک گفت بر من و زمانهاز اسمان عصمت از جای جای رحمت راندم ز دل سیاهی گفتا بیا شبانهگر عاشقش بگردی پایان نگیرد این عمردستش سحر بگیر و با او بشو فسانهزیبا زند هدف را دلهای در قفس راهرگز خطا نگردد گر او زند نشانه+ نوشته شده در  یکشنبه نهم اردیبهشت ۱۴۰۳ساعت 0:17&nbsp توسط علیرضا چهره افروز  |  شعر...
ما را در سایت شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6rozehazarf بازدید : 15 تاريخ : پنجشنبه 13 ارديبهشت 1403 ساعت: 17:25

پادشاها به گدایی سر کویت امد انکه جز عشق تو از خرمن دنیا نداشتچشم اوسوخت ولی پلک نزد بر رویتچونکه غیر تو تو دانی که سراغی نداشتدل بشکسته خود را به کف دست گرفتولی افسوس دگر رتبه دیدار نداشتبخیالش که در این قصر مقامی داردعمر هدر کرد و صد افسوس مقامی نداشتپس شروع کردبه نالیدن گفتن سخنیموج غم غرق کند انکه پناهی نداشتچونکه دانست بترسید و بگفت از ته دلمدعی گر چه عزیز است نظر یار نداشتباد پاییزی وزیدن گرفت در باغش انکه روزی به سبزی مثالی نداشتاو گفتش که برخیز و بشین تا بینیاین همه کشف معما که صدایی نداشتگفت باشد بروم پشت در محرم یارچون بدانست که هیچ یار غم یار نداشتدر عجب بود ببرد تحفه درویشی خویشاین بیابان که در او بود بجز خار نداشتسر شرمندگی و گردن خم میبایدگر چه او طاقت شرم چشم بیمار نداشتنور امید ؛ ببینم که زند سوسوییچون حرم تا به حرام هیچ ره و راه نداشتای که با او بشوی عشق عزیزان همه وقتچهره افروز شوی رنگی که بیمار نداشت + نوشته شده در  جمعه سی و یکم فروردین ۱۴۰۳ساعت 1:10&nbsp توسط علیرضا چهره افروز  |  شعر...
ما را در سایت شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6rozehazarf بازدید : 24 تاريخ : چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403 ساعت: 1:38

سکوت کن حرفی نزن؛یارت بر تو کرده ظنارام باش و گوش کن؛ارام کرده انجمنعهدی که پیدر پی شکست خاکیست که برجامی نشستان جام الوده بگیر رو در بیابانی شکنچون پاره پاره دل کنی گرگ دلت راپی کنیانگاه برو در جای او جامی ز نو از دل بزنجای قدومش را ببین؛ بزری بکار از یاسمیندر پیش عشاق زمین عاشق نباشد عهد شکناتش بزن بر این دلت تا باز گردی منزلتدردش ارامت کند چون اسب اندازی تو زین + نوشته شده در  جمعه سی و یکم فروردین ۱۴۰۳ساعت 1:18&nbsp توسط علیرضا چهره افروز  |  شعر...
ما را در سایت شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6rozehazarf بازدید : 23 تاريخ : چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403 ساعت: 1:38